۹ مطلب با موضوع «رشد فردی» ثبت شده است

شما چند فالوور دارید؟!

خیلی جالبه! به هر کس که میگویم جدیدا وبلاگ نویسی را شروع کردم، معمولا یکی از اولین سوالاتی که از من میپرسند این است که چند تا فالوور (دنبال کننده) داری؟!

در دوره‎ی خیلی جالبی زندگی میکنیم. دوره ای که ارزش کار افراد با تعداد دنبال کننده های آن ها مشخص میشود. با بیشتر دیده شدن آن ها.

در واقع تکنولوژی جدید و شبکه های اجتماعی به ما آموخته اند که دنبال کننده های بیشتر، یعنی ارزش بیشتر داشتن. یعنی مهم بودن. حرفی برای گفتن داشتن.

و اینگونه است که "شاخ" های شبکه های اجتماعی که محتوای بی ارزش و پوچ تولید میکنند تا توجه هزاران آدم را به خود جلب کنند، افراد "مهم" تری در جامعه محسوب میشوند، تا وبلاگ نویسانی که 50 دنبال کننده دارند.

اما این طرز فکر و مقایسه یک اشکال خیلی بزرگ دارد. 


این نوع مقایسه مثل این است که از استادی که مقطع دکترا تدریس میکند بپرسیم چند دانش آموز دارد! مطمئنا تعدادی انگشت شمار هستند. چرا؟ چون هر کسی توانایی این را ندارد تا مقطع دکترا پیش برود. دقیقا همانطور که در این دوره ای که در آن زندگی میکنیم، دیگر هر کسی کتاب مطالعه نمیکند. هر کسی دیگر بلاگ نمیخواند. و دیگر هرکسی را نمیبینیم که خارج از چارچوب مدرسه و دانشگاه به دنبال آموختن علم و مهارت‎های زندگی باشد.

برای همین هم است که ارزش کار های من و شما بیشتر است. اگر بلاگر هستید، نویسنده هستید، یا به هر نوعی تولیدکننده ی محتوا هستید، خیلی به "تعداد" فالوور های خود اهمیت ندهید. به کیفیت روابطتان با آن ها اهمیت بدهید. سعی کنید که در تله‎ی دنیای امروزی نیفتید.

شما میتوانید یک پیج در شبکه مجازی با هزاران دنبال کننده داشته باشید که محتوای شما را میبینند، لایک میکنند و به سادگی از آن میگذرند. و یا بلاگی را داشته باشید که دنبال کننده های شما انگشت شمار باشند ولی تک تک آن ها از تفکرات شما استفاده کنند و شما بتوانید زندگی همان چند نفر را از این رو به آن رو کنید...

یادتان باشد که ارزش واقعی کار شما در تاثیرگذاری شما و بهتر کردن زندگی دیگران است، نه تعداد لایک هایی که میگیرید... و افسوس که این اثرگذاری را نمیتوان به شفافیتِ تعدادِ لایک ها اندازه گیری کرد...

  • آروین اردکانی
  • دوشنبه ۴ تیر ۹۷

چرا نباید از شبکه های اجتماعی برای فرار از حس تنهایی استفاده کنیم

خیلی از ما سعی میکنیم که با بودن در شبکه های اجتماعی مثل توییتر، فیسبوک و اینستاگرام، خلاء تنهایی خودمون رو پر کنیم. این میتونه برای ما بسیار مخرب باشه، مخصوصا هنگامی که این سرابِ محبوبیت و داشتن دوستان (دنبال کنندگان) زیاد، از تلاش ما برقراری ارتباطات عمیق تر جلوگیری کنه. 

دقت کنید که من اصلا نمیگم که دوستی های سطحی یعنی همان دوستی های آنلاین و تنها دوستی های رو در رو خوب است. خیر. من فقط بین دوستی های عمیق که دو طرف به شدت از یکدیگر شناخت دارند و با ترس های یکدیگر آشنا هستند و دوستی های سطحی که معمولا به احوال پرسی های معمولی ختم میشوند فرق میگذارم. چه بسا که بعضی از دوستی های آنلاین هم به نظر من میتوانند بسیار عمیق باشند.


ولی گذشته از همه ی این ها، مشکلات آنجا به وجود می آیند که ما با گذاشتن عکس های زیاد در اینستاگرام، یا بودن در گروه های مختلف در تلگرام اشتباهاً پیش خود فکر کنیم که چون افراد زیادی دور و بر ما هستند، و عکس های ما به تعداد بالا در اینستاگرام لایک میخورند، پس این یعنی که ما دوستان زیادی داریم. خیر. واقعیت این است که این ها سرابی بیش نیستند و این افراد دوستان واقعی ما به حساب نمی آیند. میخواهید بدانید چرا؟

  • آروین اردکانی
  • جمعه ۲۱ ارديبهشت ۹۷

وقتی به بن بست میرسیم...

یک بخشی رو داشتم در کتاب Originals نوشته‌ی Adam Grant میخوندم که برام خیلی جالب بود و تصمیم گرفتم با شما هم به اشتراک بگذارم.

آدام گرَنت در کتابش میگوید هنگامی که ما انسان ها با یک کار خیلی سخت برخورد میکنیم که انجامش از توانایی ما خارج است، یکی از 4 راه زیر را انتخاب میکنیم:

1. کاملا تسلیم و از انجام آن کار منصرف میشویم.
2. سعی میکنیم برای انجام کار از بقیه کمک بخواهیم و راه های جدیدی رو برای انجام اون کار پیدا کنیم.

3. به آن کار کم محلی میکنیم. یعنی اینکه کاملا از انجام اون کار دست نمیکشیم و برای انجامش تلاش میکنیم. ولی در واقع انرژی خیلی کمتری برای انجامش میگذاریم.
4. به انجام آن کار با همان انرژی قبلی، صرف نظر از تمام شکست های قبلیمان ادامه میدهیم!


من خودم بیشتر مواقع راه شماره 2 رو انتخاب میکنم. هنگامی که به بن بست میرسیم، یکی از مهمترین کار ها اینه که از بقیه در انجامش کمک بخواهیم. بعضی مواقع، افراد مسائل رو از جهاتی میبینند که ما نمیبینیم. دیدگاه های جدید همیشه به حل مشکلات و انجام کار ها به ما کمک میکنه و شکی در این نیست.

برای من نکته ای که خیلی جالب بود، تفاوت بین راهِ شماره 1 و 4 بود. من دوستانی رو میشناسم که برای مدت زیادی برای رسیدن به یک هدف تلاش میکنند ولی به آن نمیرسند. در اینجا سوالی که پیش میاید این است که چقدر دیگر این دوستان باید برای رسیدن به آن هدف واحد تلاش کنند؟ اگر راه دوم پاسخگو نبود، بین تسلیم شدن یا تلاش بیهوده باید کدام رو انتخاب کنند؟

بگذارید براتون یک مثال بزنم. فرض کنید که فردی دوست دارد پزشک شود. این فرد درس میخواند و کنکور میدهد. ولی رتبه مورد نیاز رو برای پزشکی نمی آورد. یک سال دیگر پشت کنکور میماند و دوباره با کمک معلم ها، خانواده و دوستان تلاشش را بشتر میکند و کنکور میدهد، ولی باز هم در رشته پزشکی قبول نمیشود. حالا برای این فرد 2 راه وجود دارد، آیا باید تسلیم شود و رشته ی دیگری را برای تحصیل انتخاب کند؟ یا باید باز با انرژی قبل سال های دیگر هم همچنان کنکور بدهد؟

  • آروین اردکانی
  • يكشنبه ۹ ارديبهشت ۹۷

ما همگی تازه کار هستیم

آیا تا حالا ایده ای در ذهنتون بوده که همیشه دوست داشتید انجامش بدید ولی چون فکر میکردید مهارت کافی انجام اون کار رو ندارید از انجامش منصرف شدید؟ 

به قول چارلی چاپلین، ما همه افراد غیر حرفه ای و تازه کاریم، چون هیچکسی آنقدر عمر نمیکند تا بتواند در کاری به ندازه کافی خبره شود...

آستین کلئون، نویسنده کتابِ "کارت را نشان بده"1 میگوید: در این دوره ای که ما زندگی میکنیم، آن افرادی برنده هستند که با اشتیاق به دنبال کارهایی که دوست دارند میروند. آن ها موفق میشوند چون آن عشق و علاقه شان به کار باعث میشود کارشان را به بهترین نحو احسنت انجام بدهند و ترسی هم از شکست نداشته باشند. 

هنگامی که من تصمیم به شروع این بلاگ گرفتم، هیچ ایده ای نداشتم که باید از کجا شروع کنم. نه میدونستم باید کجا وبلاگم را بنا کنم، و نه از کد نویسی چیزی بلد بودم. حتی مهارتم هم در نوشتن چنگی به دل نمیزد! (البته اعتقاد دارم که هنوز هم همینطور هست!). اما یک چیزی رو خوب میدونستم. میخواستم هرطوری که شده داستان زندگیم رو با بقیه به اشتراک بگذارم. دوست داشتم از تجربه هام در رابطه با مهاجرت و مشکلاتی که پشت سر گذاشتم بگم تا اینطوری به افراد دیگر هم کمک کنم تا کیفیت زندگی خود را بالا ببرند و زندگی که لایقش هستند رو تجربه کنند. همین انگیزه کافی بود که باعث شه من ساعت ها وقت بگذارم تا این ها را یاد بگیرم و در این 2 ماه این بلاگ رو بچرخونم. 

شما هم اگر ایده ای در ذهنتون دارید، همین حالا دست به کار شوید. اگر دوست دارید یک خواننده ماهر شوید، یک نویسنده شوید، یا حتی در حیطه کاری خود کارهایی کنید که چند درجه از جایی که هستید بالاتر هست، از همین حالا شروع کنید. نیازی نیست که حتما ایده شما موفق شود و با اولین تلاش به آن هدف نهایی برسید. اما همین قدم های کوچک در این راه مهم است. از اینکه تازه کار هستید و ممکن است شکست بخورید نترسید. مهارت کافی را در حین کار کسب خواهید کرد.

بدونید که حتی اگر شما یک قدم در این راه بردارید و شکست بخورید، باز از خیلی هایی که آن قدم را هم برنداشتند جلوتر هستید!

  • آروین اردکانی
  • يكشنبه ۹ ارديبهشت ۹۷

6 تاکتیک ضدحمله در مقابل شبکه های اجتماعی


یک سوال ازتون دارم، امروز صبح که بیدار شدید، اولین کاری که کردید چه بود؟ آیا گوشی خود را چک کردید؟ آیا اینستاگرام یا تلگرام را سریع باز کردید؟ یا روز خود را با شکرگزاری شروع کردید و روی کار های امروزتان تمرکز کردید؟ دیشب چطور؟ قبل خواب در اینستاگرام و تلگرام میچرخیدید؟ یا داشتید به اینکه روزتان چطور گذشت فکر میکردید؟



چند روز پیش مقاله ای در رابطه با تلاش شبکه های اجتماعی برای کنترل کردن ذهن ما نوشتم. اگر هنوز آن مطلب را مطالعه نکردید اینجا را کلیک کنید. آنجا برایتان توضیح دادم که هدف آن ها گیر انداختن ماست و گفتم که در واقع هرچه شما بیشتر در برنامه های آن ها وقت بگذرانید آن ها بیشتر پول در می‌آورند. برای همین شبکه هایی مثل اینستاگرام از تکنولوژی هوش مصنوعی استفاده میکنند تا بتوانند با تمام علایق شما به عنوان مشتری آشنا شوند و از آن نوع عکس ها بیشتر به شما نشان بدهند.

امروز میخواهم راهکارهایی را بهتان معرفی کنم که بتوانید میزان استفاده‌ تان از این شبکه ها را بهتر کنترل کنید. یک مطلب جالب هم بهتون درباره خودم بگم. چند روز پیش بعد از حدود یک هفته که از اینستاگرام خارج شده بودم، به من ایمیل زدند با این حرف که آروین جان خیلی وقته اینستاگرام خود را چک نکردی! در اون ایمیل چند تا عکس هم از دوستان نزدیکم بود و بالاش نوشته بودند این هم عکس هاییست که تا کنون از دست دادی! باید اعتراف کنم که ایمیلشون خیلی وسوسه انگیز بود! ولی خوب با موفقیت تونستم ایمیل رو پاک کنم و به روزمرگیم ادامه بدم، نگران نباشید خطر رفع شد! :)

شبکه‌های اجتماعی هر روز هوشمندانه تر میشوند و از تکنولوژی های جدیدتر برای نگه داشتن ما در برنامه هایشان استفاده میکنند. از این رو، خیلی مهم است که ما هم تکنیک هایی را به عنوان ضدحمله استفاده کنیم (بله درست خواندید، ضدحمله!) تا مطمئن شویم انرژی مفید ذهنی ما در طول روز که میتواند صرف کارهای مهم‌تر بشود برای شبکه های اجتماعی هدر نمیشود. همچنین اگر هنوز دوست ندارید کاملا شبکه های اجتماعی خود را غیرفعال کنید، میتوانید از روش های زیر شروع کنید و استفاده تان از این شبکه ها را کم کنید.

1. نوتیفیکشن ها را بی صدا کنید.


همانطور که خودتان هم احتمالا میدانید، صداهای نوتیفیکشین موبایل یکی از واضح ترین حواس پرتی هاست. فرض کنید در حال کار کردن یا درس خواندن هستید که موبایل شما صدا میدهد. الان باید تصمیم بگیرید! آیا موبایلتان را برمیدارید تا ببینید نوتیفیکیشن برای چه بود؟ یا سعی میکنید بهش اهمیت ندهید؟ اگر موبایلتان را بردارید که یعنی حواس شما پرت شده و تا دوباره بتوانید به کارتان برگردید زمان میبرد. اگر هم تصمیم بگیرید به صدا اهمیت ندهید که باز در حال کار کردن همچنان فکر شما به این خواهد بود که صدا برای چی بود، چه کسی پیام داد، و اینکه ممکن است اصلا کار مهمی باشد!

پس بهترین راه این است که کلا همه‌ی صدا ها را قطع کنید. اگر ندانید دارد اتفاقی میفتد، حواستان هم پرت نمیشود!

2. نوتیفیکشن ها را از روی صفحه اصلی گوشی خود پنهان کنید.

تا حالا شده با اینکه موبایل شما روی حالت بی صدا بوده، ولی باز از روی عادت صفحه آن را روشن کنید و نوتیفیکیشن روی صفحه را ببینید؟ این خود یک نوع حواس پرتی است. مثلا گوشی خود را برمیدارید که فقط ساعت را چک کنید یا با فرد خاصی تماس بگیرید، ولی چون از اینستاگرام نوتیفیکیشن دارید که کسی برای عکس شما کامنت گذاشته، اصلا حواستان از کاری که میخواستید بکنید پرت میشود و اینستاگرام را باز میکنید تا به کامنت جواب دهید!

برای جلوگیری از این نوع حواس پرتی ها، همین 
الان به تنظیمات تلگرام و اینستاگرام در گوشی خود بروید و کاملا نوتیفیکیشن ها را غیرفعال کنید! اینگونه تا خودتان برنامه را در گوشی باز نکنید، حواستان به اتفاقاتی که در شبکه های اجتماعی میفتد پرت نمیشود و میتوانید کارهای ضروری دیگر را با گوشی انجام بدهید. نگران نباشید، به کامنت ها میتوانید شب پاسخ دهید، الان انرژی ذهنی خود را تلف نکنید!

3. آیکون های شبکه های اجتماعی را در صفحه های آخر گوشی خود بگذارید.

اگر آیکون اینستاگرام و تلگرام روی صفحه اصلی گوشیتان هستند، احتمال اینکه از روی عادت یا به خاطر بیکاری آن ها را باز کنید خیلی بالاست. بعضی مواقع حتی ما حواسمان نیست و اصلا نمیخواهیم وارد شبکه های اجتماعی شویم، ولی از روی عادت تا صفحه گوشی روشن میشود و قفل را باز میکنیم دستمان روی آیکون آن ها میرود! برای جلوگیری از این اتفاق، آن ها را در صفحه آخر بگذارید! اینطوری باید به صورت خودآگاه چندین صفحه گوشی را روق بزنید تا به برنامه ها برسید. اگر آنقدر حوصله داشتید که تا صفحه‌ی آخر بروید پس یعنی واقعا انتخاب شما بوده است.

البته این هم بدانید که اگر زمان زیادی بگذرد و در صفحه‌ی آخر شما باشد، باز بعد از مدتی عادت به ورق زدن سریع و رسیدن به آیکون میکنید! پیشنهاد من اینه که هر از چندگاهی باز جای آیکون ها را تغییر دهید تا این عادت ها را در خود از بین ببرید.

  • آروین اردکانی
  • سه شنبه ۲۸ فروردين ۹۷
ممکن است در این بلاگ جوابِ پپیچیده ترین سوال هایتان را بگیرید و مطالبی را بیاموزید که بتوانید با استفاده از آن ها بزرگترین مشکلات زندگی خود را حل کنید.
یا ممکن است در مقابل، با تمام مطالبی که در رابطه با آن ها صحبت میشود مخالفت داشته باشید.
در هر دو مورد این را بدانید که تنها نجات دهنده‌ی زندگی شما خودتان هستید.
نه من (نویسنده)، و نه هیچکس دیگر نمیتواند برای زندگی شما تصمیم بگیرد. شما خودتان تنها کسی هستید که کلید تمامِ در ها را دارید.
من امیدوارم که با استفاده از این بلاگ بتوانید آن کلید را پیدا کنید...
به بلاگ منِ نجات دهنده خوش آمدید :)
راه های ارتباطی