اگر هنوز قسمت اول این مجموعه از روزنوشت های من را نخوانده اید اینجا را کلیک کنید.

هفته ی دوم هم گذشت. راستش شنبه یک امتحان آزمایشی دادم تا خودم رو بسنجم ولی نمره‎ی بخش "کارز" (CARS) اصلا خوب نشد. در اون بخش نمره‎ی 121 گرفتم که میشه گفت یکی از کمترین نمراتم در این مدت بود. هنوز 4 نمره با هدفم (125) فاصله دارم البته فکر نکنم این نمره خیلی نشانگر مهارت واقعی من در این بخش بود. فکر میکنم که حواس پرتی های بیهوده داشتم و به دلایلی تمرکز کافی را در حین امتحان نداشتم.

ولی مسئله جالب این بود که بعد از امتحان با اینکه میدانستم میتوانم خیلی عملکرد بهتری داشته باشم، بعد از دیدن نمره ام نا خودآگاه باز کمی نا امید شدم و اعتماد به نفسم پایین آمد. برای همین فکری به سرم زد!

آروینِ ناامید

برای اینکه بیشتر روی تفکراتم کنترل داشته باشم و بر تفکرات بدم غلبه کنم، برای افکار ناامیدم اسم گذاشته ام و همه را به یک شخصیت مجازی ارتباط دادم! اسم اون شخصیت رو گذاشتم آروینِ ناامید!

واسه همین از این به بعد هر اتفاقی که می افته یا لحظه‎ای میشه که حس میکنم باز اون افکار داره به سراغم میاد که از پیشرفتم جلوگیری کنه، پیش خودم میگم: «نه!! نباید به آروینِ ناامید اجازه بدم افکار من رو در دستش بگیره! آروینِ ناامید حق نداره برای من تصمیم گیری کنه و شخصیت من رو تحت تاثیر خودش قرار بده!»

این کار به من یادآوری میکنه که افکار سمی بخشی از شخصیت واقعی من نیستند (و منم نمیخواهم که باشند)، بلکه تنها شرایط موجود است که زمینه را برای این افکار منفی فراهم کرده! 

یادگیری چند برابر در دوران تنهایی

این هفته همه خانواده ام برای سفر به ایران برگشتند. و بعد از 8 ماه زندگی در کنار خانواده باز من موندم و تنهایی و فکر های زیادِ در سرم...

تنهایی فرصت بسیار خوبیست برای یادگیری مطالب جدید و در کل فکر کردنِ زیاد. فکر کردن به همه چیز! کلا به نظر من وقتی دور و برمان شلوغ است خیلی فکر کردن به خودمان سخت است. بیشتر وقتمان به این فکر میکنیم که بقیه چکار میکنند. ولی تنهایی این فرصت را به ما میدهد که کاملا خودخواه باشیم! همان برنامه تلویزیونی را ببینیم که دوست داریم، ساعتی بیدار شویم که دلمان میخواهد و غذایی را بخوریم که خودمان انتخاب کرده ایم.

این آزادی زیاد میتواند هم بسیار خوب باشد هم بسیار بد.


اگر در دور مثبت بیفتیم که انظباط شخصی خود را داشته باشیم، میتوانیم به سرعت رشد کنیم و کیفیت زندگی خود را به شدت بالا ببریم. اما در مقابل اگر در یک دور منفی بیفتیم، مواظب سلامتی خودمان نباشیم و بگذاریم که فکر های مخرب در سرمان بیفتد، به شدت میتوانیم به خودمان آسیب بزنیم و دیگر آنموقع کسی هم نیست که ما را نجات بدهد!

خوشبختانه به علت مثبت اندیشی و شخصیت مستقلی که من دارم بیشتر در دور مثبت به سر میبرم. اما پارسال که این کنکور را میدادم و خانواده ام هم ایران بودند زمان زیادی را در دور منفی گذراندم. به نظرم دلیلش هم آمادگی کافی نداشتن برای این چالش ذهنی بزرگ (امتحان MCAT) بود که امیدوارم با توجه به آمادگی ذهنی بیشترم امسال در آن مسیر باز نیفتم.

البته هنوز زمان زیادی از تنهایی نگذشته. در قسمت های بعدی بیشتر در این باره مینویسم.


برنامه‎ی من برای هفته‎ی آینده

تصمیم گرفتم در این هفته به جای اینکه هر روز تعداد زیادی متن تمرین کنم، تمرینات خود را به 3 تا 4 متن محدود کنم و به جایش روی هر متن زمان بسیار زیادی بگذارم تا بتوانم موشکافانه منطقِ سوال و جواب ها را بیاموزم.

تمرین های این هفته خوب بود در حدی که زمان بندیِ صحیح را به من می‎ آموخت. اما چیزی که متوجه شدم این بود که اگر متن ها را حتی بدون زمان میزدم باز هم نمیتوانستم بفهمم چطور باید پاسخ سوال ها را پیدا کنم! از این رو هفته ی آینده را برای این میگذارم که یاد بگیرم چطور مانند طراح سوال ها فکر کنم و جوابی که آن ها میخواهند را پیدا کنم...


ممنونم از اینکه قسمت دوم از روزنوشت های من را مطالعه کردید. اگر نظر یا پیشنهادی دارید خوشحال میشم با من در میان بگذارید :)