۱۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است

مفهومِ مالکیت معنوی در فرهنگ ما

متاسفانه مالکیت های معنوی نه تنها در کشور ما، بلکه کلا در فرهنگ ما جایی ندارد! حتما شما هم بسیار با محتوایی برخوردید که میدانید فردی که در حال پخش آن است مالکیت معنوی آن را ندارد ولی طوری آن را به اشتراک میگذارد که خود را مالک آن اثر معرفی کند. حتما تا به حال ویدیو هایی هم در اینترنت مشاهده کرده اید که 5 تا لوگوی مختلف در آنِ واحد داشته باشند! من اول فکر میکردم که این ها فقط در ایران است، بعد که وارد کانادا شدم فهمیدم که خیر، مشکل از کشور ما نیست. مشکل از فرهنگ ماست!

در طول این 4 سال زندگی در کشور کانادا شاهد مواردی بوده ام که ایرانیان مقیم کانادا محتوای خلاق افراد دیگر را با اسم خود به اشتراک میگذراند و یا حتی کسب و کار هایی که از یکدیگر کپی میکنند و همه چیز را به اسم خود میزنند.

نمیدانم چرا، ولی هیچوقت به ما آموزش داده نشده که محتوای خلاق تولید شده توسط افراد دیگر فقط متعلق به آن هاست و کپی برداری از آن ها هم کاملا یک نوع دزدی به حساب می آید. کپی کردن یک ویدیو ساخته شده توسط یک گروه هنری و انتشار آن به اسم خود مانند دزدیدن ماشین یک فرد و اجاره دادن آن به افراد دیگر است!
آیا واقعا به خاطر اینکه کپی کردن یک عمل فیزیکی و ملموس نیست و همه کار دیجیتال انجام میشود هست که ما آن را دزدی نمیبینیم؟

  • آروین اردکانی
  • پنجشنبه ۲۷ ارديبهشت ۹۷

قضیه‌ پست های "یک فنجان قهوه با آروین"

حتماً شما هم متوجه شدید که یکی از دسته بندی های اصلی بلاگ من "یک فنجان قهوه با آروین" است. شاید پیش خودتون فکر کردید که این چه معنی میتونه داشته باشه و اصلا چرا همچین اسمی رو برای این نوع از پست ها انتخاب کرده ام.

داستان اینه که من عاشق نوشیدن یک فنجان قهوه با یک دوست خوب و صحبت در رابطه با مسائل عمیق زندگی هستم. نوشیدن یک فنجان قهوه در یک کافی شاپ آرام باعث میشود تا ما برای لحظه ای اضطراب زندگی روزمره را از یاد ببریم و در زمان حال زندگی کنیم. همین جا. همین حالا. و با دوستمان در رابطه با مسائل بزرگ و کوچک و بحث برانگیز زندگی صحبت کنیم. فنجان قهوه به ما فرصتی میدهد تا به عمیق ترین و پیچیده ترین مسائل با دید باز نگاه کنیم و برای چند دقیقه ای به جای دویدن کورکورانه به سمت اهداف فرضی مان، درنگی کنیم و به "چرا" هایمان فکر کنیم.

در اینجا سعی دارم که در رابطه با بعضی از موضوعاتی که دوست دارم هنگام نوشیدن قهوه در رابطه با آن ها صحبت کنم بنویسم. همانطور که میدانید نوشیدن قهوه یک نفره نمیشود! پس به شدت شما را تشویق میکنم تا راجع به این دسته از نوشته هایم نظر بدهید و در بحث ها شرکت کنید. خیلی دوست دارم که دیدگاهتان به این موضوعات را بدانم...

  • آروین اردکانی
  • پنجشنبه ۲۷ ارديبهشت ۹۷

چرا نباید از شبکه های اجتماعی برای فرار از حس تنهایی استفاده کنیم

خیلی از ما سعی میکنیم که با بودن در شبکه های اجتماعی مثل توییتر، فیسبوک و اینستاگرام، خلاء تنهایی خودمون رو پر کنیم. این میتونه برای ما بسیار مخرب باشه، مخصوصا هنگامی که این سرابِ محبوبیت و داشتن دوستان (دنبال کنندگان) زیاد، از تلاش ما برقراری ارتباطات عمیق تر جلوگیری کنه. 

دقت کنید که من اصلا نمیگم که دوستی های سطحی یعنی همان دوستی های آنلاین و تنها دوستی های رو در رو خوب است. خیر. من فقط بین دوستی های عمیق که دو طرف به شدت از یکدیگر شناخت دارند و با ترس های یکدیگر آشنا هستند و دوستی های سطحی که معمولا به احوال پرسی های معمولی ختم میشوند فرق میگذارم. چه بسا که بعضی از دوستی های آنلاین هم به نظر من میتوانند بسیار عمیق باشند.


ولی گذشته از همه ی این ها، مشکلات آنجا به وجود می آیند که ما با گذاشتن عکس های زیاد در اینستاگرام، یا بودن در گروه های مختلف در تلگرام اشتباهاً پیش خود فکر کنیم که چون افراد زیادی دور و بر ما هستند، و عکس های ما به تعداد بالا در اینستاگرام لایک میخورند، پس این یعنی که ما دوستان زیادی داریم. خیر. واقعیت این است که این ها سرابی بیش نیستند و این افراد دوستان واقعی ما به حساب نمی آیند. میخواهید بدانید چرا؟

  • آروین اردکانی
  • جمعه ۲۱ ارديبهشت ۹۷

مهربانی و عشق‌ورزی از تنظیماتِ پیشفرض ماست!

زلزله ای که چند ماه پیش در کرمانشاه اتفاق افتاد رو یادتون هست؟ یادتون میاد که چقدر کمک های مردمی جمع شد؟ واقعاً دیدن این میزان عشق در جامعه ای که در آن زندگی میکنیم یکی از بهترین حس های دنیا بود.

اینکه چطور تمام ایرانیان دور دنیا با هم متحد شدند تا بعد از این حادثه‌ی هولناک به شهروندان کمک کنند تا به زندگی روزانه خود برگردند واقعا وصف نشدنی بود.

هنگامی که زلزله اتفاق افتاد یادم میاد که وسط امتحانات پایان ترم دانشگاه بود. چقدر ناراحت کننده و غیرقابل باور بود. ناراحتی و اظطراب خودِ واقعه یک طرف، و ناراحتی اینکه من از ایران دور هستم و کاری از دستم بر نمیاید خودش طرفی دیگر. تا اینکه یکی از بهترین دوستانم بهم ایده داد که توی همین دانشگاه کاری بکنیم.

ایده‌ای عالی بود! فقط کافی بود که عملیش کنیم. یک میز وسط راهرو بگذاریم و 2 تا صندلی. بعد به دانشجو ها در رابطه با واقعه بگیم و ازشون بخوایم که اگر دوست دارند به ما کمک مالی کنند. حتی به این فکر کردیم که چند نوع شیرینی به تعداد زیاد و با قیمت پایین تر بخریم و کمی گرون تر بفروشیم تا از اون کار هم پول جمع کنیم. دردسرش زیاد بود، مخصوصا توی دوران امتحانات که همه بچه ها مشغول هستند و کمتر میشه از بقیه کمک گرفت ولی ارزشش رو داشت. خلاصه تمام کارهایش رو کردیم. در عرض 2 تا 3 روز با یک موسسه خیریه در ایران برای خرید کانکس صحبت کردیم. از دانشگاه هم اجازه گرفتم تا 4 روز در راهرو میز و صندلی بگذاریم و شیرینی بفروشیم. یک پرچم هم از دوستی قرض کردیم و شیرینی ها رو از مغازه کلی فروشی خریداری کردیم.

میز ما در راهرو

  • آروین اردکانی
  • دوشنبه ۱۰ ارديبهشت ۹۷

ممنون که تا اینجا همراهم بودید!

سلام به شما دوستانی که تا اینجا بلاگ من را دنبال کردید! این بیست و یکمین پست من در این وبلاگ هست :)

2 ماه پیش که من این بلاگ رو شروع کردم، هدف اصلیم کمک به بقیه افراد جامعه بود تا بتونند زندگی با کیفیت تر و شادتری را تجربه کنند و از تجربیات من برای پیشرفت خودشون استفاده کنند.

چون دفعه‌ی اولی بود که همچین تصمیمی رو میگیرم، این خود برای من چالش بزرگی بود که با وجود کار و دانشگاه باز بتونم زمانی رو به بلاگ نویسی اختصاص بدم!

یکی از هدف های کوتاه مدتی که واسه خودم گذاشته بودم این بود که تا 1 ماه مِی که یعنی فردا، 20 تا مطلب برای این بلاگم نوشته باشم! خوشحالم که تونستم به این هدف کوتاه مدتم برسم و امیدوارم که بتونم به مرور زمان هم مطالب و محتوای با ارزش تری رو به شما ارائه بدم.


یک مطلب دیگه هم که میخواستم بگم اینه که در طول این مدت بیشتر زمانم را صرف نوشتن پست ها فقط کردم و خیلی فرصت نشد با شما دوستان عزیز آشنا بشم. 2 روز پیش داشتم بلاگ یکی از دوستان، احمد حیدری، رو میخوندم که اتفاقی متوجه شدم یک صفحه از بلاگشون رو به معرفی دوستانشون احتصصاص داده اند و اسم بلاگ من هم در آنجا بود!

علاوه بر اینکه خیلی خوشحال شدم از اینکه احمد جان از مطالب من خوشش آمده، این فکر به ذهنم رسید که من هم اینکار را انجام بدم تا هم من با شما بیشتر آشنا شم و هم افراد دیگری که بلاگ من رو میخونند از بلاگ های شما مطلع شوند!

باز هم ممنون که تا اینجا من را دنبال کرده اید. :)

  • آروین اردکانی
  • دوشنبه ۱۰ ارديبهشت ۹۷
ممکن است در این بلاگ جوابِ پپیچیده ترین سوال هایتان را بگیرید و مطالبی را بیاموزید که بتوانید با استفاده از آن ها بزرگترین مشکلات زندگی خود را حل کنید.
یا ممکن است در مقابل، با تمام مطالبی که در رابطه با آن ها صحبت میشود مخالفت داشته باشید.
در هر دو مورد این را بدانید که تنها نجات دهنده‌ی زندگی شما خودتان هستید.
نه من (نویسنده)، و نه هیچکس دیگر نمیتواند برای زندگی شما تصمیم بگیرد. شما خودتان تنها کسی هستید که کلید تمامِ در ها را دارید.
من امیدوارم که با استفاده از این بلاگ بتوانید آن کلید را پیدا کنید...
به بلاگ منِ نجات دهنده خوش آمدید :)
راه های ارتباطی