برای دیدن بقیه قسمت های این مجموعه از روزنوشت های من اینجا را کلیک کنید.

این هفته نیز گذشت ...
 

خبرهای خوب!

جمعه یک امتحان آزمایشی MCAT دادم برای اینکه عملکرد خودم و میزان پیشرفتم تا اینجا رو بسنجم. باید اعتراف کنم که با اینکه امتحان آزمایشی بود ولی خیلی قبلش استرس داشتم! میترسیدم از اینکه پیشرفتی در نمره ام نبینم. آنطوری یعنی تمام تلاش هایم در این 2 ماه و نیم الکی می‎بود...

خلاصه هرطور بود امتحان رو دادم. بعد از 7 ساعت و وقتی آخرین سوال را جواب دادم، قبل از اینکه نمره ام رو نگاه کنم از پشت لپتاپ بلند شدم و پیش خودم فکر کردم:

«خوب آروین، امتحان رو تموم کردی. دیگه چه خوب بوده و چه بد کاری از دست تو برنمیاد. الان قراره نمرت رو ببینی. اگر الان نمرت هنوز برای "کارز" حدود 122/123 بود، 2 راه پیش روت داری که باید یکی رو انتخاب کنی. یا میتونی بزاری آروینِ ناامید باز با افکار مزخرف تمرکزت رو از بین ببره و احساس بدی بهت بده، یا میتونی احساساتت رو کنترل کنی، سریع باهاش کنار بیای و از نتیجه این امتحان به عنوان دلیلی برای تلاشِ هرچه بیشتر استفاده کنی.»


این حرف ها را با خودم مرور کردم، راه دوم را انتخاب کردم و نمره ام را دیدم.

باورم نمیشد!! بالاترین نمره ای بود که تا حالا گرفتم!! شیمی:129، کارز:125، زیست:130، روانشناسی:128. جاتون خالی بعد از دیدن نمرم نیم ساعت هم خوشحالیِ بعد از گل داشتم! :))

بالاخره به کارز 125 رسیدم! برای دانشگاه تورنتو نمره ی حداقل 125 را نیاز دارم. درسته روی مرز هستم ولی "شروعِ" خیلی خوبیه! میگویم "شروع" چون حس میکنم تازه اول راهم. تازه الان زمانش هست که بیشتر تلاش کنم تا نمره ام رو بالا ببرم. قبل از این در واقع فقط داشتم ذهنم را گرم میکردم! انگار فرصتِ یک شروعِ تازه را دارم. این نمره نتیجه ی این زحمات و تسلیم نشدنم را نشان داد. خوشحالم. و امیدوار...


کتاب های جدید

خیلی خوشحالم که دوباره کتاب خواندن رو شروع کردم. کتاب خواندن باعث میشود که ما در حال رشد و پیشرفت باشیم. و این رشد و توسعه ی فردی هم که هدف اصلی من در طول این تابستان و هنگام نوشتن این کنکور است. این کنکور به شدت من را به چالش کشیده به طوری که اگر به صورت کافی ذهنم را تمرین ندهم نمیتوانم در این امتحان موفق شوم. کتابِ "13 کاری که افرادِ با قدرت ذهنی بالا انجام نمی دهند" را این هفته تمام کردم. کتاب خیلی خوبی بود. کمی کلی نوشته شده بود و همه ی کتاب به وضعیت کنونی من مربوط نمیشد ولی خیلی مطالب ارزشمند ازش آموختم که میتونم در جاهای دیگر در زندگیم ازش استفاده کنم. حتما سرِ فرصت مقاله ی برسی و معرفی این کتاب را هم مینویسم.

یک مطلب جالب اینکه وسط قسمت کارز وقتی یک پاراگراف را میخوندم و میدیدم که هیچی نمیفهمم همش یاد کتاب Mindset میفتادم. اینکه اگر الان بلد نیستم به این معنی نیست که من استعدادش رو ندارم، فقط برای اینه که مهارت کافی رو ندارم. این به من اعتماد به نفس میداد و باعث میشد که با اینکه متن رو نمیفهمم ولی با داده هایی که دارم سعی کنم جواب درست را انتخاب کنم. واقعا قابل وصف نیست که چقدر یک کتاب میتونه روی طرز فکر یک آدم تاثیر گذار باشه...

این هفته کتاب Think and Grow Rich نوشته‎ی ناپلئون هیل را شروع کردم. شاید باورتان نشود ولی این کتاب در سال 1937 نوشته شده!! کتابی بسیار قدیمیست ولی جالبه که هنوز که هنوزه من افرادی رو میبینم که این کتاب را پیشنهاد میکنند. در زمان خودش این کتاب یکی از موفق ترین کتاب های منتشر شده در زمینه موفقیت شد. برای همین هم تصمیم به خواندن این کتاب گرفتم. راستش را بخواهید تا حالا که خیلی برایم جذابیت نداشته. مطالب گفته شده همانطوری که پیشبینی کردم بسیار قدیمی هستند و من از قبل با خیلی از تکنیک ها و نکات این کتاب آشنا بودم. به هر حال نمیخواهم این کتاب را نصفه و نیمه رها کنم و امیدوارم که مطالب جدیدی رو یاد بگیرم.


برنامه ام برای هفته‎ی پیشِ رو

راستی تصمیم گرفتم تاریخ امتحانم را عقب بیندازم. با اینکه نمره ام مطلوب بود، ولی حس میکنم 1 ماه کافی نیست برای اینکه نمره ام را به اندازه کافی بالا ببرم. تاریخ امتحانم را با پرداخت 120$ جریمه از 25 مرداد به 28 شهریور تغییر دادم. این دیگر آخرین زمانِ امتحان برای افرادی است که میخواهند امسال برای دانشگاه های ورودی 2019 کنکور را بدهند. اگر نمره ام به اندازه کافی بالا نشود، مجبور میشم یک سال دیگر صبر کنم و دوباره کنکور بدهم. اصلا نمیخواهم این اتفاق بیفتد و برای همین هم تمام تلاشم را میکنم.

مثل همیشه، هدف این هفته تلاشِ بیشتر خواهد بود! ولی ایندفعه، تلاش همراه با امید. همراه با دیدِ گسترده...



دوست عزیز ممنونم که قسمت چهارم از این مجموعه از روزنوشته هایم رو مطالعه کردید. امیدوارم که مورد پسندت بوده باشه :)