لحظه‌ای به انسان هایی که در زندیگیت حسودی میکنی فکر کن...دقیقاً چه ویژگی‌هایی که دارند که تو نداری؟ جالب است که بدانی این افراد ویژگی ها یا موقعیتی دارند که تو هم میتوانی داشته باشی. پس زودتر دست به کار شو!  «آروین اردکانی»


بعد از مهاجرت، من به شدت خودم را با بقیه افراد مقایسه میکردم. که این مقایسه، معمولا به حس حسادت نسبت به افرادی که از من بهتر بودند ختم میشد. هنگامی که وارد دانشگاه شدم، با افرادی هم دوره ای بودم که از من بیشتر با جامعه‌ی کانادا آشنا بودند، تجربه های کاری بیشتری داشتند و حتی تسلطشان بر زبان انگلیسی (که راه اصلی ارتباط با دیگران است) از من بیشتر بود. آن ها را میدیدم که با جدیت برای رسیدن به هدف هایشان تلاش می کنند، به راحتی کار پیدا می کنند و از زندگیشان راضی هستند. ولی در عوض، خودم را مهاجری میدیدم که برای خواندن حتی 20 صفحه از کتاب درسی باید 4 ساعت زمان میگذاشت تا معنی تک تک کلمات را در دیکشنری پیدا کند! مهاجری که هیچ تجربه کاری ندارد و به جای درس خواندن مهارت دیگری در زندگی بلد نیست! تمام این افکار نهایتاً همیشه به یک جمله ختم میشدند: "من به اندازه کافی فرد موفقی نیستم و بقیه از من بهترند..."

حسادت یکی از متداول ترین احساساتی ست که هر فردی که در راه تلاش برای زندگی کامیاب است تجربه می کند. مطمئنا من و شما هم از این موضوع مستثنی نیستیم. این حس معمولا نتیجه مقایسه خود با دیگر افراد است و کم بودن اعتماد به نفس هم به شدت آن می افزاید. من که خودم برای مدت زیادی با حسادتِ منفی دست و پنجه نرم می کردم. حسادتی که ما در زندگی نسبت به بقیه افراد حس میکنیم میتواند درباره مسائل مختلف باشد. مانند:

  • حسادت نسبت به دوستی که رتبه کنکور یا نمره درسی اش از ما بهتر شده
  • کسی که شغل بهتر یا مقام بالاتری نسبت به ما دارد
  • دوستی که درآمد بالاتری دارد
  • دوستی که تازه ازدواج کرده است و یا رابطه‌ی عاشقانه ی عمیق تری در زندگی در مقایسه با ما دارد
  • یا حتی کسی که در فضای مجازی از ما محبوب تر است!


در زندگی 2 نوع احساس حسادت وجود دارد. یکی حسادت مثبت و دیگری حسادت منفی است. حسادت منفی همان است که روی ذهن و روح ما اثرات مخرب دارد. باعث می شود اعتماد به نفس ما به شدت پایین بیاید و ما را به سمت فلج ذهنی میبرد. فلج بودن ذهن هنگامیست که به قدری اعتماد به نفسمان در کار ها پایین می آید که برای کمترین ها قانع میشویم و باور می کنیم که در هیچ کاری مهارت نداریم. این نوع طرز فکر ممکن است روی رفتار و عملکرد ما تاثیر بگذارد، اما واقعیت این است که تمام این ها فقط حاصل تفکرات و عکس العمل ما به این موقعیت است و هیچ واقعیتی ندارد. در پایین مثال از موقعیت هایی را میخوانید که ممکن است شما هم حسادت منفی را تجربه کرده باشید:

 

  • هنگامی که در فضای مجازی عکس هایی از دوستان و خوش گذرانی های آن ها را میبینید و فکر میکنید که شما انسان خیلی تنهایی هستید و کسی شما را دوست ندارد.
  • هنگامی که پیشرفت های کاری و یا درسی دوستتان را میبینید و حس میکنید که شما به اندازه کافی فرد موفقی در زندگیتان نبوده اید
  • هنگامی که میفهمید درآمد دوستتان از شما بیشتر است و فکر میکنید که شما هرچقدر هم تلاش کنید نمیتوانید به درآمد بالا برسید
  • هنگامی که بعد از مقایسه خود با دیگران انگیزه خود را از دست میدهید، از آینده خودتان ناامید میشوید و بیشتر وقت خود را در زندگی افرادی که به آن ها حسودی میکنید می گذرانید



اگر هر کدام از موقعیت های بالا برای شما اتفاق افتاده نگران نباشید! درسی که من گرفتم این است که تا وقتی منشأ مشکلات از طرز فکر ما باشند، همیشه با یادگیری مهارت های جدید و تغییر افکارمان قابل حل شدن هستند. در ادامه 3 تا از نکاتی را می آموزید که به شما کمک میکند حسادت منفی موجود در زندگیتان را به حسادت مثبت تبدیل کنید و از این حس در جهت رشد شخصی خود استفاده کنید.

1. افرادی که به آن ها حسودی میکنید آینده تان را به شما نشان می‌دهند!

لحظه ای بهش فکر کنید. اصلا حس حسادت از کجا می‌آید؟ هنگامی که شما برای بدست آوردن چیزی در زندگی تلاش میکنید و به آن نمیرسید، و بعد هم کسی را میبینید که آن را دارد، این به شما نشان میدهد که آن مسئله چقدر برای شما مهم است. در این موقع است که میتوانید نسبت به هدف های خود آگاه شوید. 2 سال پیش کسی را میشناختم که بدون هیچ علتی من احساسی منفی نسبت به او داشتم. ابتدا فکر میکردم چیزی در رابطه با شخصیت اون فرد هست که باعث شده من خیلی علاقه ای به اتباط برقرار کردن با او نداشته باشم. اما بیشتر که دقت کردم فهمیدم که من وقتی آن فرد را در یک جمع از دوستان میبینم، در واقع به اینکه بهتر از من توانایی صحبت با دیگران را دارد حسودی میکنم. زیبا صحبت کردن و مهارت روابط برقرار کردنِ قوی آن فرد در واقع عدم تسلط من بر زبان انگلیسی را بهم گوشزد میکرد که برای من بسیار ناخوش آیند بود. برای همین هم بود که من آن فرد را دوست نداشتم. او در واقع کمبود هایم را به من نشان میداد! بیشتر که به عکس العمل ذهنی خود فکر کردم، متوجه ارزش یادگیری مهارت های ارتباطی برای خودم شدم. از آن موقع بود که خیلی روی توسعه مهارت های ارتباطی و یادگیری زبان انگلیسی وقت گذاشتم. دیگر نمی خواستم اعتماد به نفسم تحت تاثیر این مسئله قرار بگیرد. الان که نگاه میکنم، میبینم که صحبت کردن من حتی از آن فرد بهتر هم شده است!

حواستان به این مسئله باشد. حس حسادت همیشه آشکار نیست. شما همیشه نمیدانید که حسادت دلیل اصلی عدم علاقه شما نسبت به یک فرد است! اگر بیشتر مواقع در حال انتقاد هستید و پشت سر فردی صحبت میکنید، این میتواند نشانه‌ی این باشد که شما در واقع از نداشته های خود ناراضی هستید و سعی میکنید که با انتقاد از آن فرد (که یک مکانیزم دفاعی ذهن است) حس بهتری از خود داشته باشید!  در این مواقع خیلی مهم است که این احساسات را در خود شناسایی کنید و ببینید که دقیقا چه چیزی است که شما را در رابطه با آن فرد ناراحت میکند. با خود رو راست و صادق باشید. آیا این ناراحتی شما پیامد حسادت شما نسبت به آن فرد است؟ اگر بله، این خوب است! با این دید نگاه کنید که این فرد در واقع میتواند آینده شما باشد (وقتی شما به آن هدفی که میخواهید رسیده اید). به جای اینکه از فرد انتقاد کنید و روی نداشته های خود (در زمان حال) تمرکز کنید، به این فکر کنید که چطور میتوانید از آن فرد در این راه کمک بگیرید. اگر او یک شغل خوب دارد و شما هنوز به دنبال کار میگردید، سعی کنید با او صحبت کنید تا ببینید چگونه توانسته آن کار را پیدا کند. شاید شما هم بتوانید از همان راه به خواسته هایتان برسید!

2. حس حسادت را به سمت خودتان هدایت و تبدیل به یک حرکت مثبت کنید.

از اینکه بیش از اندازه در زندگی دیگران وقت بگذارید دوری کنید. این کار فقط انرژی شما را نسبت به زندگی خودتان کاهش میدهد و هیچگونه به شما کمک نخواهد کرد. ممکن است کار خیلی راحت تر این باشد که فقط بنشینید و از دیگران انتقاد کنید. یا حتی بدتر از آن به مسائلی که از کنترل شما خارج است فکر کنید و خودتان را از زندگیتان ناامید کنید. ولی این یک سم برای عزت نفس شماست! سعی کنید از فکر کردن و نگرانی درباره مسائلی که خارج از کنترل شماست دوری کنید و روی چیزهایی که در خودتان میتوانید تغییر بدهید تمرکز کنید. درباره چیزهایی که نیاز دارید تا به آن موفقیت برسید فکر کنید. برای مثال اگر دوستتان ازدواج کرده و شما هنوز شریک زندگی خودتان را پیدا نکرده اید، به جای فکر کردن به اینکه همسر دوستتان چه قیافه‌ی بدی دارد (پوزش میطلبم اگر مثال بدیست!) به این فکر کنید که چطور میتوانید مهارت های ارتباطی خود را تقویت کنید تا با افراد بیشتری آشنا شوید و دوست های بیشتری پیدا کنید. 

3. هر فردی زندگی مخصوص به خودش را دارد و مسائل همیشه آنطور نیست که شما میبینید.

در آخر به یاد داشته باشید که زندگی و داشته های یک فرد همیشه آنطور نیست که شما برداشت میکنید. شما هیچوقت نمیدانید در زندگی آن فرد چه اتفاقی افتاده. هیچوقت سعی نکنید که زندگی شان را یه صورت موازی با زندگی خودتان مقایسه کنید. زندگی هیچ دو انسانی شبیه هم نیست! اگر دوست شما در 22 سالگی یک ماشین خریده است، دلیل نمیشود که چون هم سن هستید شما هم باید یک ماشین داشته باشید. شما نمیدانید شاید او در چادر زندگی میکند تا ماشین داشته باشد! شاید از بچگی در حال پس انداز برای خرید ماشین بوده است (هنگامی که شما پولتان را در جای دیگر خرج میکردید). اگر دوست هم سن شما اکنون در یک رابطه عاطفی موفق است، شاید برای این است که زودتر از شما مهارت های خود را تقویت کرده است. این اصلا به این معنی نیست که شما انسان خوبی نیستید، یا کسی شما را دوست ندارد. یادتان باشد که زندگی یک دو ماراتون است نه دو سرعت! حتی اگر شما هم سن هستید، زندگی کاملا متفاوتی را تجربه کرده اید.
و این را هم به یاد داشته باشید که انسان ها همیشه بهترین لحظه های خود را با دیگران به اشتراک میگذارند! تمام زندگی افراد در عکس هایی که در اینستاگرام میگذارند خلاصه نمیشود. مخصوصا در این دوران که بیشتر افراد برای اینستاگرام و فضای مجازی زندگی میکنند، همه دوست دارند نشان بدهند که چه انسان های موفق و خوشحالی هستند. هیچوقت بر پایه عکس هایی که در اینستاگرام میبینید یا متن هایی که در تلگرام میخوانید زندگی خود را نسنجید و با دیگران مقایسه نکنید. هیچکس از سختی های زندگی اش در فضای مجازی (مخصوصا اینستاگرام) صحبت نمیکند...


هنوز هم من حسادت را در وجودم حس میکنم. در واقع نمیشود که در یک جامعه با بقیه افراد زندگی کرد و افرادی را ندید که از شما بهتر باشند. ولی این حس من دیگر با گذشته فرق میکند. دیگر آن حس عذاب دهنده ی "من چرا فرد موفقی نیستم" یا "زندگی بقیه از من بهتر است" نیست. بلکه اکنون به حسادتِ مثبت تبدیل شده است. اکنون این حس شناسایی اش برایم راحت تر شده است و من از آن در جهت رشد فردی خود استفاده میکنم. حس حسادت نسبت به انسان هایی که از من بهتر هستند به من نشان میدهد که چطور میتوانم فرد بهتر و مؤثر تری در زندگی باشم.

 


ممنونم که این مطلب را تا انتها مطالعه کردید. خوشحال میشم نظرات خودتون رو با من در رابطه با این متن به اشتراک بگذارید. آیا این مطلب براتون مفید بود و تونستید از آن در زندگیتون استفاده کنید؟