۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شادی» ثبت شده است

قضیه‌ پست های "یک فنجان قهوه با آروین"

حتماً شما هم متوجه شدید که یکی از دسته بندی های اصلی بلاگ من "یک فنجان قهوه با آروین" است. شاید پیش خودتون فکر کردید که این چه معنی میتونه داشته باشه و اصلا چرا همچین اسمی رو برای این نوع از پست ها انتخاب کرده ام.

داستان اینه که من عاشق نوشیدن یک فنجان قهوه با یک دوست خوب و صحبت در رابطه با مسائل عمیق زندگی هستم. نوشیدن یک فنجان قهوه در یک کافی شاپ آرام باعث میشود تا ما برای لحظه ای اضطراب زندگی روزمره را از یاد ببریم و در زمان حال زندگی کنیم. همین جا. همین حالا. و با دوستمان در رابطه با مسائل بزرگ و کوچک و بحث برانگیز زندگی صحبت کنیم. فنجان قهوه به ما فرصتی میدهد تا به عمیق ترین و پیچیده ترین مسائل با دید باز نگاه کنیم و برای چند دقیقه ای به جای دویدن کورکورانه به سمت اهداف فرضی مان، درنگی کنیم و به "چرا" هایمان فکر کنیم.

در اینجا سعی دارم که در رابطه با بعضی از موضوعاتی که دوست دارم هنگام نوشیدن قهوه در رابطه با آن ها صحبت کنم بنویسم. همانطور که میدانید نوشیدن قهوه یک نفره نمیشود! پس به شدت شما را تشویق میکنم تا راجع به این دسته از نوشته هایم نظر بدهید و در بحث ها شرکت کنید. خیلی دوست دارم که دیدگاهتان به این موضوعات را بدانم...

  • آروین اردکانی
  • پنجشنبه ۲۷ ارديبهشت ۹۷

چرا نباید از شبکه های اجتماعی برای فرار از حس تنهایی استفاده کنیم

خیلی از ما سعی میکنیم که با بودن در شبکه های اجتماعی مثل توییتر، فیسبوک و اینستاگرام، خلاء تنهایی خودمون رو پر کنیم. این میتونه برای ما بسیار مخرب باشه، مخصوصا هنگامی که این سرابِ محبوبیت و داشتن دوستان (دنبال کنندگان) زیاد، از تلاش ما برقراری ارتباطات عمیق تر جلوگیری کنه. 

دقت کنید که من اصلا نمیگم که دوستی های سطحی یعنی همان دوستی های آنلاین و تنها دوستی های رو در رو خوب است. خیر. من فقط بین دوستی های عمیق که دو طرف به شدت از یکدیگر شناخت دارند و با ترس های یکدیگر آشنا هستند و دوستی های سطحی که معمولا به احوال پرسی های معمولی ختم میشوند فرق میگذارم. چه بسا که بعضی از دوستی های آنلاین هم به نظر من میتوانند بسیار عمیق باشند.


ولی گذشته از همه ی این ها، مشکلات آنجا به وجود می آیند که ما با گذاشتن عکس های زیاد در اینستاگرام، یا بودن در گروه های مختلف در تلگرام اشتباهاً پیش خود فکر کنیم که چون افراد زیادی دور و بر ما هستند، و عکس های ما به تعداد بالا در اینستاگرام لایک میخورند، پس این یعنی که ما دوستان زیادی داریم. خیر. واقعیت این است که این ها سرابی بیش نیستند و این افراد دوستان واقعی ما به حساب نمی آیند. میخواهید بدانید چرا؟

  • آروین اردکانی
  • جمعه ۲۱ ارديبهشت ۹۷

اگر امروز آخرین روز زندگیمان بود

یک سوال ازتون دارم. اگر میدونستید که امروز قراره آخرین روز زندگیتون باشه، دوست داشتید 24 ساعت آخر عمرتون رو چطور بگذرانید؟ پیش دوستان صمیمی باشید؟ برای پدر و مادرتان بیشتر زمان بگذارید؟ به شریک زندگیتان بیشتر عشق بورزید؟

مدتی پیش این سوال رو از دوستانم پرسیدم و جواب های خیلی جالبی گرفتم. بیشتر افراد گفتند که میخواهند آن زمان را در کنار افرادی که دوستشان دارند بگذرانند و بیشتر به رابطه هایشان توجه کنند. یک سری از دوستانم هم میخواستند که حرف های نزده شان را با بقیه بزنند و بیشتر به افراد اطرافشون عشق بورزند.

این پاسخ ها من رو به فکر برد. سوال من اینه که اگر ما دوست داریم آخرین ساعت های عمرمان را در کنار افرادی که دوستشان داریم بگذرونیم و بیشتر به آن ها عشق بورزیم، پس چرا در روز های معمولی این کار را نمیکنیم؟ چرا در روز های معمولی آنقدر به دوستان و خانواده مان توجه نمیکنیم؟ مگر یکی از اهداف ما در زندگی همین نیست؟

ما به خانواده و دوستان نزدیک بسیار اهمیت میدهیم، ولی کم پیش نمیاید زمان هایی که برای مدت زیادی از آن ها دوریم. نه فیزیکی، بلکه روحی. از کار به خانه برمیگردیم ولی توجه لازم را به همسرمان نشان نمیدهیم. آخر هفته را در کنار پدر و مادرمان میگذاریم ولی در واقع آنجا نیستیم. فکرمان جای دیگریست. به کارمان، به درسمان و به مشکلاتی که نیاز داریم حل کنیم.

مگر عشق ورزیدن چقدر از ما در طول روز زمان میگیرد؟ اختصاص دادن دقیقه هایی از روزمون برای اطرافی که دوستشان داریم و فقط گوش کردن به حرف ها و دغدغه های اون ها مگر چقدر زمان میبرد؟

خوب به این ها فکر کنید. شما اگر فقط 24 ساعت فرصت داشتید چکار میکردید؟

خب، حالا همین کاری که بهش فکر کردید را امروز انجام دهید! لذت زندگی از آنجایی شروع میشود که ما مسائل گذشته را فراموش میکنیم، نسبت به آینده با دید مثبت نگاه میکنیم، و در زمانِ حال زندگی میکنیم...

  • آروین اردکانی
  • دوشنبه ۱۰ ارديبهشت ۹۷

شما در خوشحال ترین کشور جهان هستید!

چند روز پیش یک مطلبی را دوستم در تلگرام برایم فرستاده بود که از ناخوشی های ایران گله میکرد و در آخر هم نوشته بود "الکی نیست که جزو 14 کشورِ غمگین جهانیم"!

لحظه ای به پست نگاه کردم، بدون شک اولین چیزی که آدم در این مواقع حس میکنه انرژی منفیست! صرف نظر اینکه من با تمام پست مخالف بودم و کاملا واضح بود که یکطرفه همه چیز نوشته شده، ولی همچنان آن انرژی منفی رو حس کردم. (این یکی از دلایلی است که میگویم باید مواظب باشید اطراف خود را با چه انرژی پر میکنید.)

بعد پیش خودم فکر کردم، رتبه 14 به عنوان غمگین ترین کشور؟ اصلا چه کسی این را گفته؟ اولاً چیزی که شما باید در رابطه با اینگونه رتبه بندی ها بدانید این است که معمولا فقط یک فرد یا شرکت های خصوصی آن ها را انجام میدهند. این یعنی که معمولا اطلاعاتی که در دست دارند کامل نیست و شامل همه نمیشود. دوماً اینکه رتبه بندی ها همه طبق یک سری معیار های کلی که از پیش مشخص شده اندازه گیری میشوند. در رابطه با خوشحالی یک کشور، معیار ها معمولا اقتصاد، میزان اعتماد در جامعه، متوسط خواب، تحصیلات و عمر افراد هستند. حالا سوال اینجاست، اگر معیار من، آروین اردکانی، از زندگی این ها نباشد، یا اصلا انسان هایی که در اطراف من باشند همه قابل اعتماد باشند، یا اگر من روزانه ورزش کنم و انسان سالمی باشم، آیا دلیل داره که بیام بنشینم و بگویم من چقدر غمگینم؟؟ خیر!

همانطور که باید حواسمان باشد بر عکس این هم درست نیست. یعنی اگر کسی در سوئد یا هلند زندگی کند که معمولا کشوری با رتبه بالا در این نوع نظرسنجی هاست، باز دلیل نمیشود آن فرد حتما فرد خوشحالی باشد.

پس نتیجه این که، زیاد به رتبه بندی هایی که در رسانه ها به چشمتان میخورد اهمیت ندهید. بیشتر مواقع معیار های آن ها بسیار کلی است. حتی بعضی مواقع ممکن است شما انتظارات دیگری را از زندگیتان داشته باشید که اصلا آن ها در این رتبه بنده ها در نظر نگرفته باشند! مثلا فرض کنید معیار شما از زندگی شاد، بودن در کنار خانواده تان باشد. آیا با مهاجرت کردنِ تنها به سوئد باز میتوانید آن زندگی شاد را در کشوری که رتبه اول خوشحالی را دارد تجربه کنید؟ مطمئنا خیر...

پس به زندگی خودتان نگاه کنید. به جمع بندی های دیگران اهمیت ندهید و همیشه اطرافتان را با افراد مثبت پر کنید :)

  • آروین اردکانی
  • چهارشنبه ۵ ارديبهشت ۹۷

تستِ خون آشام!

هرچیزی که هیجان‌زده تان می‌کند را بیشتر انجام دهید، و هرچیزی که انرژی از شما می‌گیرد را کمتر. «Derek Sivers»

پابلو پیکاسو فرد خیلی معروفی بود از نظر اینکه انرژی همه‌ی افرادی که ملاقات میکرد را می‌مکید!  نوه‌ی او مارینا اعتقاد داشت که او همه‌ی افراد را مانند لوله های روغنی رنگ های نقاشی اش می چلِاند! شما ممکن بود خیلی زمان خوبی را با پیکاسو در تمام روز بگذرانید ولی وقتی به خانه بروید بسیار احساس خستگی و اضطراب بکنید. در همان هنگام، پیکاسو به استادیو خود میرفت و با استفاده از آن انرژیی که از شما مکیده بود، تمام شب به نقاشی کردن می پرداخت.

بیشتر مردم این مسئله را در مورد پیکاسو تحمل میکردند زیرا که اینطور میتوانستند با این فرد شاخص وقت بگذرانند. اما برانکوش، که یک مجسمه ساز معروف رومانیایی بود این کار را نکرد. برانکوش افراد خون آشام را میشناخت، برای همین اجازه نمیداد که پیکاسو انرژی روحی و جسمی اش را بمکد و استفاده کند. او همیشه از پیکاسو دوری میکرد.

کاری که برانکوش آن موقع انجام داد را من "تستِ خون آشام" می‌نامم. تست خون آشام یک راه ساده است برای اینکه بفهمید چه کسی را باید در زندگی خود راه بدهید، و از چه کسی باید در زندگیتان دوری کنید. اگر بعد از معاشرت با یک فرد حس می‌کنید که تمام انرژی ذهنی شما تخلیه شده است، بدانید که آن فرد یک خون آشام است (همانطور که تا الان فهمیده اید خون آشام یک اصطلاح است و منظور واقعاً کسی نیست که از خون شما به عنوان غذا استفاده می کند!). و در مقابل، اگر بعد از معاشرت با یک فرد حس میکنید که سرشار از انرژی شده اید و آماده انجام کارهای دیگر هستید، بدانید که آن فرد یک خون آشام نیست.
البته که این تست خون آشام در رابطه با خیلی چیزهای دیگر در زندگی ما (مانند شغلمان، سرگرمی هایمان و جا هایی که میرویم) هم صدق میکند.

متاسفانه باید بگویم که خون آشام ها قابل درمان نیستند (اگر هم باشند، خیلی سخت و وقت گیر خواهد بود). از این رو، اگر خود را در حال معاشرت با یک خون آشام دیدید، مانند برانکوش عمل کنید و آن ها را برای همیشه از زندگی خود حذف کنید...

 

گرفته شده از کتاب: Show Your Work

نویسنده: Austin Kleon

مترجم: آروین اردکانی


امیدوارم که از خوندن این متن لذت برده باشید. اگر دوست دارید، در قسمت نظرات برایم درباره خون آشام هایی که تا حالا در زندگیتون بوده اند و اینکه چطور شما با اون ها برخورد کردید بنویسید! :)

  • آروین اردکانی
  • يكشنبه ۱۲ فروردين ۹۷
ممکن است در این بلاگ جوابِ پپیچیده ترین سوال هایتان را بگیرید و مطالبی را بیاموزید که بتوانید با استفاده از آن ها بزرگترین مشکلات زندگی خود را حل کنید.
یا ممکن است در مقابل، با تمام مطالبی که در رابطه با آن ها صحبت میشود مخالفت داشته باشید.
در هر دو مورد این را بدانید که تنها نجات دهنده‌ی زندگی شما خودتان هستید.
نه من (نویسنده)، و نه هیچکس دیگر نمیتواند برای زندگی شما تصمیم بگیرد. شما خودتان تنها کسی هستید که کلید تمامِ در ها را دارید.
من امیدوارم که با استفاده از این بلاگ بتوانید آن کلید را پیدا کنید...
به بلاگ منِ نجات دهنده خوش آمدید :)
راه های ارتباطی