۸ مطلب با موضوع «یک فنجان قهوه با آروین» ثبت شده است

شما در خوشحال ترین کشور جهان هستید!

چند روز پیش یک مطلبی را دوستم در تلگرام برایم فرستاده بود که از ناخوشی های ایران گله میکرد و در آخر هم نوشته بود "الکی نیست که جزو 14 کشورِ غمگین جهانیم"!

لحظه ای به پست نگاه کردم، بدون شک اولین چیزی که آدم در این مواقع حس میکنه انرژی منفیست! صرف نظر اینکه من با تمام پست مخالف بودم و کاملا واضح بود که یکطرفه همه چیز نوشته شده، ولی همچنان آن انرژی منفی رو حس کردم. (این یکی از دلایلی است که میگویم باید مواظب باشید اطراف خود را با چه انرژی پر میکنید.)

بعد پیش خودم فکر کردم، رتبه 14 به عنوان غمگین ترین کشور؟ اصلا چه کسی این را گفته؟ اولاً چیزی که شما باید در رابطه با اینگونه رتبه بندی ها بدانید این است که معمولا فقط یک فرد یا شرکت های خصوصی آن ها را انجام میدهند. این یعنی که معمولا اطلاعاتی که در دست دارند کامل نیست و شامل همه نمیشود. دوماً اینکه رتبه بندی ها همه طبق یک سری معیار های کلی که از پیش مشخص شده اندازه گیری میشوند. در رابطه با خوشحالی یک کشور، معیار ها معمولا اقتصاد، میزان اعتماد در جامعه، متوسط خواب، تحصیلات و عمر افراد هستند. حالا سوال اینجاست، اگر معیار من، آروین اردکانی، از زندگی این ها نباشد، یا اصلا انسان هایی که در اطراف من باشند همه قابل اعتماد باشند، یا اگر من روزانه ورزش کنم و انسان سالمی باشم، آیا دلیل داره که بیام بنشینم و بگویم من چقدر غمگینم؟؟ خیر!

همانطور که باید حواسمان باشد بر عکس این هم درست نیست. یعنی اگر کسی در سوئد یا هلند زندگی کند که معمولا کشوری با رتبه بالا در این نوع نظرسنجی هاست، باز دلیل نمیشود آن فرد حتما فرد خوشحالی باشد.

پس نتیجه این که، زیاد به رتبه بندی هایی که در رسانه ها به چشمتان میخورد اهمیت ندهید. بیشتر مواقع معیار های آن ها بسیار کلی است. حتی بعضی مواقع ممکن است شما انتظارات دیگری را از زندگیتان داشته باشید که اصلا آن ها در این رتبه بنده ها در نظر نگرفته باشند! مثلا فرض کنید معیار شما از زندگی شاد، بودن در کنار خانواده تان باشد. آیا با مهاجرت کردنِ تنها به سوئد باز میتوانید آن زندگی شاد را در کشوری که رتبه اول خوشحالی را دارد تجربه کنید؟ مطمئنا خیر...

پس به زندگی خودتان نگاه کنید. به جمع بندی های دیگران اهمیت ندهید و همیشه اطرافتان را با افراد مثبت پر کنید :)

  • آروین اردکانی
  • چهارشنبه ۵ ارديبهشت ۹۷

علاقه یا عادت؟

آیا شما هم شنیدید که میگویند علاقه به شغل آینده با گذشت زمان به وجود می‌آید؟ به نظر شما این جمله حقیقت دارد؟

زمانی که به فکر انتخاب رشته هستیم و با بقیه افراد مشورت میکنیم، همیشه 2 دسته از افراد وجود دارد. 

1. دسته اول افرادی هستند که باور دارند شما باید شغلی را انتخاب کنید که درآمد بالا و  مطمئن داشته باشد. این افراد کار را همان کار میبینند. یعنی چی؟ یعنی اینکه باور دارند انسان صرفاً کار میکند تا پول دربیاورد، تا با آن پول بعداً بتواند از زندگی خود لذت ببرد و خوش بگذراند. این نوع افراد کاری ندارند که آن شغل چیست، و اصلا علاقه به شغل برای آن ها معنی ندارد. اگر با این نوع افراد برای شغل آینده تان مشورت کنید، معمولاً به شما میگویند: «نگران نباش از الان! علاقه چیه دیگه؟ علاقه خودش وقتی کار رو شروع کنی، با گذشت زمان به وجود میاد.»

2. دسته دوم هم افرادی هستند که باور دارند شما باید شغلی را انتخاب کنید که با رسالت آینده شما و ارزش های شخصی شما سازگار باشد. آن ها قبل از اینکه به شما بگویند چه رشته ای را باید انتخاب کنید یا به دنبال چه شغلی بروید، از شما میپرسند چه مهارتی دارید. ابتدا با شما صحبت میکنند تا بیشتر با علایق، آرزو ها، و خواسته های بلند مدت شما در زندگی آگاه شوند. سپس بر طبق آن، به شما کمک میکنند که شغل آینده خود را انتخاب کنید.

پس متوجه تفاوت شدید؟ آن دسته اول، ابتدا نسبت به دانسته ها و عوامل خارجی شغلشان را انتخاب میکنند، سپس سعی میکنند به گونه ای اهداف و خواسته های درونی خود را تغییر بدهند، تا با شغل فعلیشان همخوانی داشته باشد. آن ها هیچوقت طعم علاقه شدید قلبی را نخواهند چشید، بلکه فقط یاد میگیرند چگونه از شرایطی که در آن موقعیت دارند لذت ببرند.

پس، علاقه و اشتیاق به کار هیچوقت خود به خود و نسبت به عوامل خارجی در انسان به وجود نمی آید. بلکه برای پیدا کردن آن، باید به داخل ذهن خودمان سفر کنیم و خود را بیشتر بشناسیم.

بگذارید برایتان یک مثال بزنم.

  • آروین اردکانی
  • يكشنبه ۱۹ فروردين ۹۷

شاید زندگی همیشه ساده نباشد

"مشکل اصلی این نیست که در زندگی ما مشکلات وجود دارد. مشکل اینست که ما فکر میکنیم داشتن مشکلات در زندگی، خودش یک مشکل است!"  «Theodore I. Rubin»

بعضی مواقع زندگی ناگهان سخت میشود. این اتفاقات ممکن است اصلاً ارتباطی هم به تصمیماتی که ما گرفته ایم نداشته باشد. بعضی مواقع انتظار دیگران از ما بیشتر میشود، دقیقا زمانی که کارهای خودمان سخت تر شده است و ما کاملا گیج هستیم که میخواهیم برای قدم بعد در زندگی چکار کنیم. بعضی مواقع به بیماری سختی مبتلا می شویم، دقیقا چند روز بعد از اینکه از کار بیکار شده ایم یا وقتی بیمه ما منقضی شده است. بعضی مواقع کوله باری از احساسات غمگین گذشته زندگی ما را در بر میگیرد. آن هم دقیقا هنگامی که تازه فکر میکنیم مشکلات را پشت سر گذاشته ایم.

 

پیش خود فکر میکنیم، آیا اصلاً من هنوز در این دنیا در حال حرکت به جلو هستم؟

ما روزانه تلاش میکنیم تا مسئولیت های سخت زندگی، مشکلات مالی، رابطه های ناسالم، و یا هر چیز دیگری که باعث به وجود آمدن استرس در زندگی ما می شود را حذف کنیم...اما...

  • آروین اردکانی
  • يكشنبه ۲۰ اسفند ۹۶
ممکن است در این بلاگ جوابِ پپیچیده ترین سوال هایتان را بگیرید و مطالبی را بیاموزید که بتوانید با استفاده از آن ها بزرگترین مشکلات زندگی خود را حل کنید.
یا ممکن است در مقابل، با تمام مطالبی که در رابطه با آن ها صحبت میشود مخالفت داشته باشید.
در هر دو مورد این را بدانید که تنها نجات دهنده‌ی زندگی شما خودتان هستید.
نه من (نویسنده)، و نه هیچکس دیگر نمیتواند برای زندگی شما تصمیم بگیرد. شما خودتان تنها کسی هستید که کلید تمامِ در ها را دارید.
من امیدوارم که با استفاده از این بلاگ بتوانید آن کلید را پیدا کنید...
به بلاگ منِ نجات دهنده خوش آمدید :)
راه های ارتباطی