«ما برای انجام کار ها به زمان بیشتر نیاز نداریم، بلکه به دلیل های قوی تر نیاز داریم تا بتوانیم اقدام کنیم! تا بتوانیم از همان زمانی که داریم استفاده موثرتری کنیم.» (Brendon Burchard)
اولین کتابی که دوست دارم معرفی کنم، کتاب «عادت های کارآمد» (High Performance Habits) نوشتهی برِندِن بورشارد (Brendon Burchard) است.
این کتاب که در سپتامبر سال 2017 منتشر شد، از همان ابتدا جزو پرفروش ترین کتاب های آمازون بود. از آنجا که من برندن رو برای مدت زیادیست که دنبال میکنم و منتظر این کتاب هم بودم، تونستم حتی قبل از روز انتشار رسمی کتاب آن را پیش خرید کنم. برای همین فردای روز انتشار کتاب دمِ در خونه من بود که این خودش خیلی برای هیجان خوندن این کتاب رو بیشتر کرد! در این مقاله سعی دارم مطالبی که برندن در رابطه با آن ها در این کتاب صحبت میکند رو به شما بگویم که اگر شما هم خوشتان آمد، این کتاب را تهیه کنید. این را هم بگم که یک سورپرایز در این پست در رابطه با این کتاب برای شما دارم، پس حتما این مقاله را تا انتها بخوانید!
درباره نویسنده
برندن بورشارد به شخصه یکی از نویسنده و سخنرانان محبوب من در حیطه ی رشد فردی است. او هم اکنون 41 سال دارد و تا کنون 3 بار به عنوان نویسنده پرفروش نیویورک تایمز معرفی شده است. مجلهی موفقیت در آمریکا از او به عنوان یکی از 25 مدرس برتر در زمینه رشد و توسعه فردی نام برد و همچنین پس از انتشار این کتاب، عکس او در اکتبر 2017 بر روی صفحه اول مجله چاپ شد.
کتاب های دیگر برندن عبارت اند از:
1.The Motivation Manifesto
2.The Charge
3.The Millionaire Messenger
4.Life's Golden Ticket
به عنوان یک مدرس موفقیت، برندن بسیار در شبکه های مجازی از جمله یوتیوب و فیسبوک هم فعال است و آموزش های رایگان خود را در اختیار مردم میگذارد. او در حال حاضر بیش از 5 میلیون دنبال کننده در فیسبوک دارد! (برای مشاهده وبسایت برندن اینجا را کلیک کنید.)
داستان زندگی برندن از آنجا شروع میشود که رابطه عاطفی بلند مدتش که انتظار داشت به ازدواج ختم شود، پس از خیانت طرف مقابلش به هم می خورد. در آن زمان او فقط 19 سال داشته است، اما این اتفاق ضربه ی روحی بزرگی را به او وارد میکند که باعث میشود دورانی را در افسردگی بگذراند. در همان دوران او تصمیم میگیرد تا با دوست خود به یک مسافرت به کوبا برود تا در آنجا هم هوایی عوض کرده باشند، و هم اینکه به سر کاری که در اینترنت پیدا کرده بودند بروند تا پولی هم در بیاورند. در راه برگشت از سفر، دوست او در حال رانندگی با سرعت بالا بوده که ناگهان با یک پیچ شدید مواجه میشوند و کنترل ماشین از دستش خارج میشود. ماشین چندین غلت میخورد و از جاده خارج میشود. به گفته خود برندن، در آن لحظه آن حرکت آهسته را مثل فیلم ها تجربه میکند و تمام زندگیش در جلوی چشمانش میگذرد. پس از توقف ماشین برندن موفق میشود خود را از ماشین بیرون بکشد، و همانطور که به بدن خونین خود نگاه میکند، پیش خود فکر میکند که آیا من اصلا زندگی کردم؟ آیا اصلا به انسان های اطرافم عشق ورزیدم؟ و آیا اصلا به درد کسی خوردم...؟
خدا رو شکر هم برندن و هم دوستش جان سالم از آن حادثه به در میبرند، اما همین 3 سوال باعث میشود که برندن از آن روز به بعد به شدت تلاش کند تا به انسان های دیگر یاد بدهد چگونه زندگی کنند تا از جوابشان به این 3 سوال خوشحال باشند! (برای شنیدن داستان برندن از زبان خودش، اینجا را کلیک کنید تا ویدیو را در فیسبوک مشاهده کنید.)