۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رشد» ثبت شده است

چرا نباید از شبکه های اجتماعی برای فرار از حس تنهایی استفاده کنیم

خیلی از ما سعی میکنیم که با بودن در شبکه های اجتماعی مثل توییتر، فیسبوک و اینستاگرام، خلاء تنهایی خودمون رو پر کنیم. این میتونه برای ما بسیار مخرب باشه، مخصوصا هنگامی که این سرابِ محبوبیت و داشتن دوستان (دنبال کنندگان) زیاد، از تلاش ما برقراری ارتباطات عمیق تر جلوگیری کنه. 

دقت کنید که من اصلا نمیگم که دوستی های سطحی یعنی همان دوستی های آنلاین و تنها دوستی های رو در رو خوب است. خیر. من فقط بین دوستی های عمیق که دو طرف به شدت از یکدیگر شناخت دارند و با ترس های یکدیگر آشنا هستند و دوستی های سطحی که معمولا به احوال پرسی های معمولی ختم میشوند فرق میگذارم. چه بسا که بعضی از دوستی های آنلاین هم به نظر من میتوانند بسیار عمیق باشند.


ولی گذشته از همه ی این ها، مشکلات آنجا به وجود می آیند که ما با گذاشتن عکس های زیاد در اینستاگرام، یا بودن در گروه های مختلف در تلگرام اشتباهاً پیش خود فکر کنیم که چون افراد زیادی دور و بر ما هستند، و عکس های ما به تعداد بالا در اینستاگرام لایک میخورند، پس این یعنی که ما دوستان زیادی داریم. خیر. واقعیت این است که این ها سرابی بیش نیستند و این افراد دوستان واقعی ما به حساب نمی آیند. میخواهید بدانید چرا؟

  • آروین اردکانی
  • جمعه ۲۱ ارديبهشت ۹۷

وقتی به بن بست میرسیم...

یک بخشی رو داشتم در کتاب Originals نوشته‌ی Adam Grant میخوندم که برام خیلی جالب بود و تصمیم گرفتم با شما هم به اشتراک بگذارم.

آدام گرَنت در کتابش میگوید هنگامی که ما انسان ها با یک کار خیلی سخت برخورد میکنیم که انجامش از توانایی ما خارج است، یکی از 4 راه زیر را انتخاب میکنیم:

1. کاملا تسلیم و از انجام آن کار منصرف میشویم.
2. سعی میکنیم برای انجام کار از بقیه کمک بخواهیم و راه های جدیدی رو برای انجام اون کار پیدا کنیم.

3. به آن کار کم محلی میکنیم. یعنی اینکه کاملا از انجام اون کار دست نمیکشیم و برای انجامش تلاش میکنیم. ولی در واقع انرژی خیلی کمتری برای انجامش میگذاریم.
4. به انجام آن کار با همان انرژی قبلی، صرف نظر از تمام شکست های قبلیمان ادامه میدهیم!


من خودم بیشتر مواقع راه شماره 2 رو انتخاب میکنم. هنگامی که به بن بست میرسیم، یکی از مهمترین کار ها اینه که از بقیه در انجامش کمک بخواهیم. بعضی مواقع، افراد مسائل رو از جهاتی میبینند که ما نمیبینیم. دیدگاه های جدید همیشه به حل مشکلات و انجام کار ها به ما کمک میکنه و شکی در این نیست.

برای من نکته ای که خیلی جالب بود، تفاوت بین راهِ شماره 1 و 4 بود. من دوستانی رو میشناسم که برای مدت زیادی برای رسیدن به یک هدف تلاش میکنند ولی به آن نمیرسند. در اینجا سوالی که پیش میاید این است که چقدر دیگر این دوستان باید برای رسیدن به آن هدف واحد تلاش کنند؟ اگر راه دوم پاسخگو نبود، بین تسلیم شدن یا تلاش بیهوده باید کدام رو انتخاب کنند؟

بگذارید براتون یک مثال بزنم. فرض کنید که فردی دوست دارد پزشک شود. این فرد درس میخواند و کنکور میدهد. ولی رتبه مورد نیاز رو برای پزشکی نمی آورد. یک سال دیگر پشت کنکور میماند و دوباره با کمک معلم ها، خانواده و دوستان تلاشش را بشتر میکند و کنکور میدهد، ولی باز هم در رشته پزشکی قبول نمیشود. حالا برای این فرد 2 راه وجود دارد، آیا باید تسلیم شود و رشته ی دیگری را برای تحصیل انتخاب کند؟ یا باید باز با انرژی قبل سال های دیگر هم همچنان کنکور بدهد؟

  • آروین اردکانی
  • يكشنبه ۹ ارديبهشت ۹۷

زندگیِ دوباره


Not until we are lost, do we begin to find ourselves


تا موقعی که گم نشده ایم، خودمان را پیدا نخواهیم کرد...

  • آروین اردکانی
  • پنجشنبه ۶ ارديبهشت ۹۷

معرفی کتاب High Performance Habits

«ما برای انجام کار ها به زمان بیشتر نیاز نداریم، بلکه به دلیل های قوی تر نیاز داریم تا بتوانیم اقدام کنیم! تا بتوانیم از همان زمانی که داریم استفاده موثرتری کنیم.»  (Brendon Burchard)

اولین کتابی که دوست دارم معرفی کنم، کتاب «عادت های کارآمد» (High Performance Habits) نوشته‌ی برِندِن بورشارد (Brendon Burchard) است.

High Performance Habits book by Brendon Burchard
این کتاب که در سپتامبر سال 2017 منتشر شد، از همان ابتدا جزو پرفروش ترین کتاب های آمازون بود. از آنجا که من برندن رو برای مدت زیادیست که دنبال میکنم و منتظر این کتاب هم بودم، تونستم حتی قبل از روز انتشار رسمی کتاب آن را پیش خرید کنم. برای همین فردای روز انتشار کتاب دمِ در خونه من بود که این خودش خیلی برای هیجان خوندن این کتاب رو بیشتر کرد! در این مقاله سعی دارم مطالبی که برندن در رابطه با آن ها در این کتاب صحبت میکند رو به شما بگویم که اگر شما هم خوشتان آمد، این کتاب را تهیه کنید. این را هم بگم که یک سورپرایز در این پست در رابطه با این کتاب برای شما دارم، پس حتما این مقاله را تا انتها بخوانید!


درباره نویسنده

برندن بورشارد به شخصه یکی از نویسنده و سخنرانان محبوب من در حیطه ی رشد فردی است. او هم اکنون 41 سال دارد و تا کنون 3 بار به عنوان نویسنده پرفروش نیویورک تایمز معرفی شده است. مجله‌ی موفقیت در آمریکا از او به عنوان یکی از 25 مدرس برتر در زمینه رشد و توسعه فردی نام برد و همچنین پس از انتشار این کتاب، عکس او در اکتبر 2017 بر روی صفحه اول مجله چاپ شد.عکس برندن در مجله
کتاب های دیگر برندن عبارت اند از:
1.The Motivation Manifesto

2.The Charge

3.The Millionaire Messenger

4.Life's Golden Ticket

به عنوان یک مدرس موفقیت، برندن بسیار در شبکه های مجازی از جمله یوتیوب و فیسبوک هم فعال است و آموزش های رایگان خود را در اختیار مردم میگذارد. او در حال حاضر بیش از 5 میلیون دنبال کننده در فیسبوک دارد! (برای مشاهده وبسایت برندن اینجا را کلیک کنید.)

داستان زندگی برندن از آنجا شروع میشود که رابطه  عاطفی بلند مدتش که انتظار داشت به ازدواج ختم شود، پس از خیانت طرف مقابلش به هم می خورد. در آن زمان او فقط 19 سال داشته است، اما این اتفاق ضربه ی روحی بزرگی را به او وارد میکند که باعث میشود دورانی را در افسردگی بگذراند. در همان دوران او تصمیم میگیرد تا با دوست خود به یک مسافرت به کوبا برود تا در آنجا هم هوایی عوض کرده باشند، و هم اینکه به سر کاری که در اینترنت پیدا کرده بودند بروند تا پولی هم در بیاورند. در راه برگشت از سفر، دوست او در حال رانندگی با سرعت بالا بوده که ناگهان با یک پیچ شدید مواجه میشوند و کنترل ماشین از دستش خارج میشود. ماشین چندین غلت میخورد و از جاده خارج میشود. به گفته خود برندن، در آن لحظه آن حرکت آهسته را مثل فیلم ها تجربه میکند و تمام زندگیش در جلوی چشمانش میگذرد. پس از توقف ماشین برندن موفق میشود خود را از ماشین بیرون بکشد، و همانطور که به بدن خونین خود نگاه میکند، پیش خود فکر میکند که آیا من اصلا زندگی کردم؟ آیا اصلا به انسان های اطرافم عشق ورزیدم؟ و آیا اصلا به درد کسی خوردم...؟
خدا رو شکر هم برندن و هم دوستش جان سالم از آن حادثه به در میبرند، اما همین 3 سوال باعث میشود که برندن از آن روز به بعد به شدت تلاش کند تا به انسان های دیگر یاد بدهد چگونه زندگی کنند تا از جوابشان به این 3 سوال خوشحال باشند! (برای شنیدن داستان برندن از زبان خودش، اینجا را کلیک کنید تا ویدیو را در فیسبوک مشاهده کنید.)

  • آروین اردکانی
  • جمعه ۱۷ فروردين ۹۷
ممکن است در این بلاگ جوابِ پپیچیده ترین سوال هایتان را بگیرید و مطالبی را بیاموزید که بتوانید با استفاده از آن ها بزرگترین مشکلات زندگی خود را حل کنید.
یا ممکن است در مقابل، با تمام مطالبی که در رابطه با آن ها صحبت میشود مخالفت داشته باشید.
در هر دو مورد این را بدانید که تنها نجات دهنده‌ی زندگی شما خودتان هستید.
نه من (نویسنده)، و نه هیچکس دیگر نمیتواند برای زندگی شما تصمیم بگیرد. شما خودتان تنها کسی هستید که کلید تمامِ در ها را دارید.
من امیدوارم که با استفاده از این بلاگ بتوانید آن کلید را پیدا کنید...
به بلاگ منِ نجات دهنده خوش آمدید :)
راه های ارتباطی